کریست یا مسیح (به انگلیسی: Christ) و (به یونانی باستان: Χριστός) (به عبری: מָשִׁיחַ (Māšîaḥ)) و (به سریانی: ܡ ܫ ܝ ܚ ܐ (M'shiha)) در عهد عتیق به معنی پادشاه یا کاهنی است که با روغن مقدس مسح شده است. در عهد جدید، مسیح به شکل یک لقب برای عیسی استفاده شده است و به طور عام "مسیح" به عنوان مترادف با عیسای ناصری در نظر گرفته میشود.
محتویات
- ۱ مسیحیت
- ۲ یهودیت
- ۳ اسلام
- ۴ جستارهای وابسته
- ۵ منابع
مسیحیت
پیروان عیسای ناصری او را پس از مرگ و رستاخیزش، عیسی مسیح (به انگلیسی: Jesus Christ) یا عیسی کریستیوس (به انگلیسی: Jesus the Christós) نامیدند.
یهودیت
بیشتر یهودیان عیسی را به عنوان مسیح نمیشناسند و همچنان منتظر ظهور مسیحا یا منجی خود می باشند در حالیکه مسیحیان منتظر رجعت یا ظهور مجدد مسیح می باشند.
اسلام
مسلمانان عیسی را به عنوان مسیح و پیامبر الهی پذیرفته اند اما او را فرزند خدا نمیدانند.
مسیحا یا مسیح و یا ماشیحا در عهد عتیق به معنای پادشاه یا کاهن اعظمی است که توسط روغن مقدس مسح شده است. در تورات مسیح لزوما یهودی نیست و از کورش شاه پارسیان به عنوان مسیح نام برده شده است زیرا او دستور بازسازی اورشلیم (بیت المقدس) و بازسازی معبد سلیمان را صادر کرد. مسیح یهودی یک رهبر است که توسط خداوند مسح شده است و از نسل داوود میباشد. او قبایل بنی اسراییل را متحد خواهد کرد و عصر مسیحایی را آغاز خواهد نمود که دورانی در صلح جهانی به نام دنیای آینده خواهد بود.
ترجمه لغت عبری مسیح در یونانی کریستوس است که لقب مورد قبول عیسی در بین مسیحیان است. مسیحیان اعتقاد دارند که پیشبینیهای عهد عتیق ( به خصوص کتاب اشعیای نبی) به عیسی اشاره میکنند و از این رو عیسی مسیح مورد اشاره عهد عتیق است.
در اسلام اعتقاد بر این است که عیسی فرزند مریم پیامبر وعده داده شده و مسیحی بود که به قوم اسراییل فرستاده شد و او در انتهای زمان این دنیا باز خواهد گشت در حالی که مهدی او را همراهی خواهد کرد و آن دو مسیح الدجال (مسیح دروغین) را شکست خواهند داد.
محتویات
- ۱ معنی لغوی
- ۲ مسیح در باور ادیان مختلف
- ۳ یهودیت
- ۴ مسیحیت
- ۵ اسلام
- ۵.۱ مسیح در دیدگاه اشخاص
- ۶ جستارهای وابسته
- ۷ پانویس
- ۸ جستارهای وابسته
معنی لغوی
مسیح (عبری :מָשִׁיחַ ماشیا آرامی :משיחא یونانی :Μεσσίας عربی :المسيح لاتین :Messias) به معنی لغوی مسح شده است. در عبری مسیح معمولا به عنوان ملک هاماشیا (מלך המשיח) شناخته میشود که به معنی لغوی مسیح پادشاه است.
در نسخه یونانی عهد عتیق تمامی ۳۹ بار استفاده از لغت عبری مسیح به لغت یونانی کریستوس (Χριστός) ترجمه شده است. در عهد جدید ترجمه یونانی لغت مسیح دوبار در انجیل یوحنا مورد استفاده قرار گرفته است.
مسیح لقب عیسی در عربی است. این لغت هم توسط اعراب مسیحی ( به صورت یسوع المسیح) و هم توسط اعراب مسلمان و تمامی مسلمانان ( به صورت عیسی المسیح) مورد استفاده قرار میگیرد. لغت مسیح در عربی نیز به معنای مسح شده است. در اسلام اعتقاد بر این است که عیسی از زمان تولد توسط خداوند مورد مسح شدن قرار گرفته بود تا یک پادشاه و یک پیامبر باشد. قوم اسراییل که او به سوی آنها فرستاده شده بود به صورت معمول پادشاهان خود را با روغن مخصوص مسح میکردند. در حدیثی نقل شده است که عیسی به صورت طبیعی دارای موهای مرطوب بود که ممکن است به معنی مسح شدن ذاتی او باشد.
یهودیت
معنی لغوی کلمه عبری ماشیا (مسیح) به معنی مسح شده میباشد که معنی مراسمی است که در آن روغن مقدس بر روی یک فرد و یا یک چیز قرار داده میشد. در عهد عتیق این اصطلاح برای افراد زیادی مانند پادشاهان یهودی، کاهنان یهودی و پیامبران، معبد سلیمان و اشیای آن، نان فطیر و همچنین یک پادشاه غیریهودی (کورش) استفاده شده است.
در آخرتشناسی یهودی این اصطلاح به یک پادشاه یهودی از نسل داوود اطلاق میشود که با روغن مقدس مسح خواهد شد تا پادشاه حکمفرمانی خدا باشد و بر قوم یهود در عصر مسیحایی حکومت کند. در یهودیت مسیح با خدا یکی نبوده و فرزند او نیست. باور به آمدن مسیح یکی از اصول اصلی دین یهودیت است و بر اساس نظر ابن میمون (دانشمند معروف یهودی) یکی از اصول 13 گانه دین است.
ابن میمون هویت مسیح را به صورت زیر بیان میکند: و اگر یک پادشاه از نسل داوود بیاید که تورات را بخواند و با دستورات آن مانند پدرش داوود مشغول شود همانگونه که در تورات کتبی و شفاهی نوشته شده است و او قوم اسراییل را وادار به پیروی و تقویت رعایت دستورات آن بکند و در جنگهای هاشم (نام خدا در یهودیت) بجنگد او باید به عنوان مسیح مورد برخورد قرار گیرد. اگر او موفق شده باشد و معبد سلیمان را بازسازی کرده باشد و قوم اسراییل را دوباره جمع کند او حتما مسیح بوده است و او تمامی دنیا را متقاعد خواهد کرد تا خدا را به همراه یکدیگر پرستش کنند همانگونه که نوشته شده است : "زیرا بعد از آن من با ملتها با زبان فصیح سخن خواهم گفت تا آنها نام خدا را قبول کنند و او را به صورت یکپارچه پرستش کنند."
دیدگاه بعضی روحانیون یهودی این است که در هر نسلی یک مسیح بالقوه وجود دارد.
مسیحیت
مسیحیان، عیسی پسر مریم را مسیح میدانند.
به اعتقاد مسیحیان خداوند در قالب یک انسان درآمد (جسم پوشید) و بارفتن بر روی صلیب گناهان انسانها را پاک کرد و هرکه به مسیح ایمان بیاورد نجات یافتهاست.
اسلام
در اسلام نیز عیسی را پیامبر و رسول خدا و نیز مسیح میدانند (به عنوان نجات دهنده قوم یهود)، همچنین طبق اعتقاد مسلمانان وی فرزند مریم عذرا و آخرین پیامبر اولوالعزم پیش از محمد است. و طبق عقیده مسلمانان در آخرالزمان بهمراه مهدی، یکی دیگر از جلوههای موعود در اسلام، به زمین رجعت کرده و پشت سر مهدی نماز خواهد گذارد. در باور مسیحیان عیسی مصلوب شد ولی به نص قرآن، وی مصلوب و کشته نشده است (و ما قتلوه و ما صلبوه ولکن شبّه لهم) همین بخش است که در کل ماهیت مسیحیت مسیحیان را با ماهیت مسیحیت اسلامی در متضاد میکند زیرا ماهیت مسیحی مسیح نجات انسانها از گناه بوده است با جان دادن بر روی صلیب * هم مسیحیان هم مسلمانان معتقدند مسیح پس از رجعت، دجال را خواهد کشت.[۱]
- قرآن، عیسی مسیح را از شوائب نقص، گناه، ناپاکی مولد و نسب، بیمهری به مادر و همچنین از سایر انحرافات، مبرا میداند و اتّهامات اناجیل به وی را از دامن او پاک میکند.[۲]
قرآن ماجرای اتهام زنا به مریم، تکلم عیسی در گهواره برای تبرئه خود و مادرش از ناپاکی مولد و اثبات طهارت ابدی نسب خویش را این چنین توصیف میکند[۳]:
قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِی الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیا (۳۰) وَ جَعَلَنِی مُبارَکاً أَینَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانِی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیا (۳۱) وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیا (۳۲) وَ السَّلامُ عَلَی یوْمَ وُلِدْتُ وَ یوْمَ أَمُوتُ وَ یوْمَ أُبْعَثُ حَیا (۳۳) ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یمْتَرُونَ (۳۴)
عیسی در گهواره به أمر خدا به سخن آمده گفت:(همانا من بنده خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود.(۳۰) و هر کجا که باشم و در هر جا که بودهام (در صلب پدران و رحم مادران و هنگام تولد تا گاه مردن) مرا مبارک و پاک و مایه برکت و سربلندی قرار داد، و تا زندهام به نماز و روزه مرا سفارش فرمود (۳۱) و به نیکوئی و مهربانی با مادر توصیه نموده و مرا ستمکار و بیمهر و عاطفه قرار نداد) چنانکه اناجیل گوید((۳۲) و سلامتی و پاکی از هر جهت) جسمی و روحی و نسبی (با من بوده و هست، از هنگامی که تولد یافتم و روزی که از جهان بروم، و زمانی که) قیامت (برای زندگی ابدی باز انگیخته شوم (۳۳) اینست عیسی پسر مریم و گفتار حق درباره او همانست که بیان شد، آن حقایقی که در مورد آنها دچار شبهه و تردید بودهاید.(۳۴)[۴]
مقصود از آیه (۳۳) اینست که عیسای پیامبر برخلاف پندار ناروای شما -اهل کتاب-، خدا و پسر خدا نیست بلکه بنده خدا و فرستاده او بود. نسبت به مادرش بیمهر نبود، بلکه معدن رحمت و عطوفت بود. از نظر نسب ناپاک و اولاد زنا نبود بلکه نسلش تا آدم علیه السلام پاک و مطهر بوده است. این است عیسی بن مریم![۵]
مسیح در دیدگاه اشخاص
- سید علی اصغر غروی: عیسی علیه السلام، پیامبری که با نفخۀ مسیحایی خود مردگان را زنده میکرد، و به اذن خداوند به جامعة مرده زندگی میبخشید. زنده کردن مردگان یکی از معجزات عیسی است، که به اذن الهی، برای اثبات حقانیت راه خود، به مردم ارائه میداد. اما آیا میتوان انسان مرده را صرفاً کسی تصور کرد که قلب و تنفس او از کار افتاده است؟ آیا در ادبیات خودمان بارها از «مردن» برای نشان دادن ترس، بیانگیزگی، فضاء بستة اجتماعی و سیاسی و مفاهیم مشابه استفاده نشده است؟ چه بسیار در طول تاریخ که فضاء جامعه را بیانگیزگی و ناامیدی فراگرفته، و امید اصلاح به یأس مبدل گشته، و زندگی و شادابی، جای خود را به مردگی و خمودی داده، اما یک سخن صادقانه و اصلاحگرانه بر سخنان نابخردانه غلبهکرده، و بر قلب و جان مردم نشسته، و زندهشان کرده است!آیا غلبة سخن حق بر باطل، و رسوایی آنان که گمان میبرند میتوانند با کلام ساحرانه خود ذهن مردم را مفتون خود سازند، و باطلشان را حق جلوه دهند، و همچنان از مرگ انگیزهها و امیدهای مردم ارتزاق کنند، و قدرتشان را تقویت نمایند، مصداق بارز اذن الهی برای نصرت مردم جهت حرکت در مسیر اصلاح خود و جامعهشان نیست؟ آیا میدان این مبارزه، عرصة مقابلة موسی با ساحران فرعون و بلعیده شدن اژدهای باطل توسط عصای حق به اذن و ارادة خداوند را تداعی نمیکند؟ آیا دمیده شدن امید زندگی در جامعهیی که انگیزه زیستن را از دست داده است، و زنده گشتن مردمی که در اثر ظلم و بیعدالتی، ناامیدانه چون مردگان، عقب ماندگی خود و اجتماع خویش را به نظاره نشستهاند، مصداق اذن الهی برای دمیدن امید زندگی در کالبد مردگان و اصلاح امور جامعه نمیباشد؟ آیا چنین اعتقادی، در طول تاریخ، امید و انگیزة اصلی مصلحان برای حرکت در مسیر دشوار و پرهزینة هدایت و اصلاح نبوده است؟ آری! اینگونه است که میتوان آیات قرآن را، در همة اعصار و قرون، جاری و ساری دانست، و اذن الهی برای هدایت بشر و اصلاح امور انسان را در همه احوال مشاهده نمود.[۶]